پرژین

ساخت وبلاگ
اخلاق و رفتار من با همه كم حرفى و بى تفاوتى در مقايسه با رييس و خانم همكارم تقريبا قند و نبات و شكلات به حساب مى آيد.چون حداقل من جواب سلام و خداحافظى مردم را مى دهم و با خشم و خشونت ملت را نگاه نمى كنم و كاغذها را توى صورت كسى پرت نمى كنم(رييس حق داشت البته) و مهم تر از همه  تلفن هايم را جواب مى دهم.واقعا اين يكى خيلى مهم است.اما، رييس هر وقت بخواهد تلفن را برنمى دارد و خانم همكار از رييس هم بدتر عمل مى كند.مثلا امروز به تلفنخانه گفته بود شماره اى را برايش بگيرند و عباس  بدبخت هم تلفن را گرفته بود.اما، خانم جواب نمى داد.هى  تلفن زنگ خورد و هى جواب نداد تا اينكه به من زنگ زدند و داد و بيداد كه چرا خانم تلفنش را جواب نمى دهد؟! ☘️اين عباس بدون دليل دشمن قسم خورده من شده است و پنچ- شش سالى است پرژین...
ما را در سایت پرژین دنبال می کنید

برچسب : بدوندليل, نویسنده : mparzhin1359a بازدید : 225 تاريخ : يکشنبه 5 آذر 1396 ساعت: 10:29

1. خانم همكار دير كرده بود.رييس به خانم زنگ زد و خانم جواب نداد و نيم ساعت بعد عصبانى و خشمگين از راه رسيد و توضيح داد ماشينش  به محض استارت خوردن بجاى حركت به به جيغ كشيدن افتاده است و تمام آپارتمان را بيدار كرده است و اين باعث استرسش شده است و داد زد: - واقعا انتظار داشتين بهتون زنگ بزنم و يا تلفنتون رو جواب بدم؟ البته كه منظورش رئيس بود و رئيس هم حقش است كه اينطور كنف شود، چون در گذشته خيلى سنگ خانم را به سينه زده است.تازه همين ها نبود.خانم  ساعت يازده اعلام كرد كه مريض  است و مى خواهد برگردد خانه و بجاى اينكه از رييس اجازه بگيرد از من اجازه گرفت و من هم با كمال ميل اجازه دادم برود. اما، بعدش رييس با كمال پررويى من را بازخواست كرد كه چرا اجازه داده ام؟ فك كن! 2.  به شركت طرف قرارداد زنگ ز پرژین...
ما را در سایت پرژین دنبال می کنید

برچسب : دارالمجانين, نویسنده : mparzhin1359a بازدید : 228 تاريخ : يکشنبه 5 آذر 1396 ساعت: 10:29

كارى به خشونت عليه زنان ندارم و منكرش هم نيستم و اگر  كمى بيشتر حوصله مى داشتم شايد در مورد خشن ترين رفتارى كه عليه زنان با آن مواجه شدم مى نوشتم.خيلى كوتاهش اين مى شود كه يك غروب پاييزى صداى يك زن را توى كوچه شنيدم كه داشت از مردى كتك مى خورد.ترس تمام وجودم را پر كرده بود،مخصوصا كه شباهت صداى زن هر لحظه از صداهاى انسانى فاصله مى گرفت و در آخر چيزى شبيه زوزه شد و در نهايت سكوت.صداى آن زن، سالهاست توى گوش من است و من را آزار مى دهد و بازخواست مى كند كه چرا آن شب بيرون نرفتم و از آن زن دفاع نكردم؟ اولا، كه اين اتفاق سالها پيش افتاد و در زمان وقوع من كاملا ترسيده بودم و بعد هم مثلا اگر بيرون مى رفتم؛ مگر مى توانستم حريف يك مرد ديوانه شوم كه همسرش را به زوزه كشيدن انداخته بود؟البته كه نه.پس امشب پرژین...
ما را در سایت پرژین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mparzhin1359a بازدید : 225 تاريخ : يکشنبه 5 آذر 1396 ساعت: 10:29